همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

یه تیر و دو نشون

بله دوستای خوبم ، با توجه به تمایلات قلبی خودم و توصیه اکید شما ، تصمیم بر این شد که ما رهسپار یه سفر کوچیک بشیم تا یه کم خوش بگذرونیم .

کجا بریم کجا نریم ما باز شروع شد .

همسر گفت یک روز بریم گیلان گردی ، شب بیایم خونه ، یه روز بریم مازندران گردی و شب بیام خونه .که باز من گفتم نه ، دلم میخواد شب یه جا بمونم .

گفتم بریم زنجان .ولی هم یه کم دور بود و 3 روز تعطیلات شاید کم میشد برامون و هم اینکه شناخت خاصی از اماکن دیدنی اش نداشتم .تو اینترنت هم که سرچ کردم فقط یکی دو جا معرفی کرد که زیاد مطمئن نبودیم بریم یا نه .

زنگ زدم از برادرم بپرسم زنجان رفتی ، که ایشون هم گفت نخیر نرفتم و اطلاع دقیقی هم ندارم که چجور جاهایی داره .بعد پیشنهاد داد ما داریم میریم اردبیل و سرعین .شما هم بیاین .

گفتم : آخه پارسال همین موقع اونجا بودم .

گفت : عیب نداره ،‌نزدیک و خوش هم میگذره .

من و همسر هم یه کم فکر کردیم و گفتیم باشه .به همین راحتی هم البته نگفتیم باشه ها ، ولی در نهایت تصمیم همین شد .

سه شنبه غروب اصلاً حسش نبود که بخوام وسیله ها رو جمع کنم ، برای همین  تصمیم گرفتم صبح چهار شنبه بدون هیچ عجله ای بلند میشیم و چمدونمون رو می بیندیم و راه می افتیم .

چهارشنبه صبح اول وقت راه افتادن ما همان ، ساعت 12:30 از در خونه بیرون اومدن همان .

هی خواستیم دور از استرس باشیم و نگیم هی دیر شد ، دیر شد .من نظرم این بود بجای مقصد سفر ، از مسیر لذت ببریم .

از مسیر قبلی نرفتیم و راهمون رو یه کم دور کردیم اما در عوض جاهای جدیدی رو دیدیم و واقعاً هم حض وافر بردیم .

از کنار شالیزار های برنج رد شدیم .



وای که چه عطر خوبی داره .یاد مهتاب افتادم که می گفت چی میشه یه تکنولوژی ای فراهم میشد

بعد چند ساعت به منطقه ای رسیدیم بالای کوها به اسم الماس .من قبلاً رفته بودم اما نه تو این فصل .

جای واقعاً دیوونه کننده ای .بس که زیبا و قشنگ ِ .

یه ییلاق داره ، یه دشت پر از شقایق و گل های بنفش دیگه ای که اسمشون رو نمی دونستم و خیلی هم خوش عطر بودن و بخشی هم پر از گل های قاصدک بود .




دم غروب رسیدیم مقصد و توی شلوغی وحشتناک شهر ، خدا رو شکر تونستیم یه اتاق 2 تخته پیدا کنیم .

هوا عین زمستون سرد بود . دما 7 درجه بود .

شب فقط رسیدیم شام بخوریم و به مغازه های اطراف سر بزنیم .خرید خاصی که نداشتیم اما می دونید که سرک کشیدن تو قفسه های مغازه ها به نیت پیدا کردن هیچی ، چقدر کیف میده و لذت بخشه .

که نتیجه اش خرید این فرشته های کوچولو و یه لیوان چای سبز شد .



یه بازار هم تو میدون اصلی شهر بود ، که این بار به جای خرید سوغاتی و باقلوا و چیزهای دیگه ، یه کم گل گاوزبون و چای سبز و نعنای کوهی گرفتم .

انقدر غرفه گیاهان و گل های کوهی اون بازار دلربا بود که میخواستم از همشون بخرم .اما دیدم خوب خیلی هاشون رو نه مصرف می کنم نه لازمم میشه .




این سوغاتی های این سفر 2 روزمون به استان اردبیل بود .پنج شنبه بعد از ظهر برگشتیم اما اونقدر ترافیک زیاد بود که مسیر 4 ساعته رو 6:30 طی کردیم و ساعت 10 شب رسیدیم خونه .

جمعه هم یه کم به کارهای خونه رسیدم .

اینجور شد که با یه تیر ، 2 تا نشون زدم .

تعطیلات خوبی بود هم به گردش گذشت هم به کار منزل .

دیشب هم تولد پدر شوهر گلم بود ، کیک و کادو گرفتیم و رفتیم پیششون و دورهمی یه جشن 4 نفره ( من و همسر ، مادرشوهر و پدر شوهر ) گرفتیم .


یادداشت : یه بار هم که من تنبلی نکردم و به قول خودم یه پست عکس دار آماده کردم ، نگو اشتباهی به جای کلید انتشار ،‌دکمه چرکنویس رو فشردم . و اینگونه شد که یه روز دیر آپ شد


نظرات 8 + ارسال نظر
ماندگار یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:34 ب.ظ http://kenaresiborazeghi.blogfa.com/post/20

سلام رز ماری عزیز. خوشحالم که مسافرت بهت خوش گذشته.

من پستی گذاشتم که ازت خوهش میکنم بخونیش و نظرت رو بگی و اگر سوالی داشتی بپرسی.

سلام گلم .ممنونم
چشم .
اومدم ، خوندم ،‌ کامنت هم برات گذاشتم

mahtab یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:16 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام عزیزم
رسیدن به خیر
کار خوبی کردین
اونجا واقعا بهشت روی زمینه، همیشه به سفر
خریدهات هم مبارک عزیزم

سلام مهتاب جان .
آخ نگو .خودم عاشق الماس هستم .زمستون و تابستونش قشنگه .واقعاً یه دشت بهشتی بود
مرسی عزیز دلم

ساناز دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام خانمی
احوال شما
خوب کاری کردی رفتی سفر.
فرشته هات هم خیلی قشنگه

سلام دوست خوبم
ممنونم از لطفت عزیزم .
فرشته واقعی تو که قشنگ تره گلم .مگه نه ؟

بلورین دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:40 ق.ظ http:// boloorin.blogsky.com

اینجور سفرها خیلی دلچسبه...مختصر و مفید...من کلا بیشتر مایلم اینجوری سفر کنم تا اینکه سفر چند روزه باشه...هم هزینه کمتری داره هم وقتگیر نیست هم اینکه آدم سریع به خونه زندگیش میرسه...محاسن دیگه هم داره حتما که من نمیدونم

چه نتیجه گیری های خوبی کردی .دقیقاً همین طوره .هم تفریح میشه هم اینکه به قول تو زود برمیگردی خونه .این بخش برگشتن به خونه هم که کلی آرامش و لذت با خودش داره

بهار (فرصت دوباره آفتاب) سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:20 ب.ظ

من عاشق گردنه حیرانم

الماس رفتی ؟
من که این ییلاق کرمون تو الماس رو دیدم ، خیلی خیلی خوشم اومد.
گرده حیران رو هم خیلی دوست دارم .بخصوص وقتی هواش ابری و مه آلوده

غزل سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:33 ب.ظ http://atrechaeedonafareh.blogfa.com

چه دشت های قشنگی! چقده گل
حسابی کیف کردی
خداروشکر بهتون خوش گذشته
93

آره واقعاً .خیلی دشت زیبایی بود .
ممنونم عزیزم

محبوبه سه‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:49 ب.ظ http://mzm7072.persianblog.ir

سلام عزیزم همیشه به گردش و تفریح. منم خیلی دوست دارم یه بار برم سرعین میگند جای قشنگیه.

سلام گلم .ایشالا قسمت بشه و برین .
جاده اش فوق العاده زیباست .
باید بیای پیش ما و با هم بریم

آلیس یکشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:13 ق.ظ

عجب منظره ایییییییییییییییییییی
خیلی عالی بود.
خوب کاری کردین که رفتین گلم.
منم عاشق این مسیرم. هوای عالی.... خوراکیای عالی
همیشه به گردش عزیزم

به به عزیز دل ، آلیس خوبم .خانم چه عجب از ازین طرفا .
آىه واقعاً هوا عالی بود ، منظره عالی بود ، جای دلبر خالی .... نبود خدا رو شکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد